2.خالی؟

ساخت وبلاگ

الان که دارم اینو مینویسم مشهدم و توی حرم. شبیه “خالیاز اقا ابی خالی از عاطفه و خشمم و تنها چیزی که دغدغه ی فکریم شده لاک لب‌پر شده انگشت اشاره ی دست راستمه. پشت سریم داره میگه تا صب صلوات بفرستین ثواب ۱۷۰ سال عبادته. از صداهای پشت این حرفا خسته شدم. از ادمایی که فکر نمیکنن. ادمایی که مسیر فکری که از بچگی باهاش بزرگ شدن رو بدون ذره ای دخالت دادن انتخاب شخصی پذیرفتن. کجاست اراده ی بشریت؟ 


صدای اینایی که گریه میکنن اذیتم میکنه. برام جالبه که چیزی دارن که باهاش ارامش بگیرن. من چی دارم؟ یادم نمیاد. ولی خب اینجا نشستم ،انتن ندارم و ته ذهنم یکی نشسته رو صندلی و پشت سر هم اسمشو صدا میزنه.بغل دستشم یکی دیگه است که داره داد میزنه. میگه بیدار شو از خواب ادم ساده خبری نیست. فکر کردن به احتمالای پنجاه پنجاه غمگین کننده است. کی میدونه؟ شایدم خبری باشه

نیمه ی من :))...
ما را در سایت نیمه ی من :)) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : windbag2016 بازدید : 92 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 1:19