دورانِ پسا هجده.

ساخت وبلاگ

روزهای اخیر به دیدن ها و فکر کردن ها میگذرد. به فکر های گرداب مانندِ قبل از تصمیم. به تمامِ ترکیب های ابیِ رنگ!

تمامِ این نه روزی که از هجده سالگیم میگذرد اشتباه فکر میکردم و امروز این را فهمیدم! پیراهنِ گپِ شیری رنگم را پوشیده ام و به استین هایش نگاه میکنم. همرمان به اشتباه هایم هم فکر میکنم. استین های دور کشی را دوست دارم. حس زمستانِ پر برف میدهند. یک بار برای راسن نوشته بودم که اشتباه هایم را دوست دارم و انها را بخشی از خودم میدانم. مزخرف گفته بودم! مثل مزخرفی که در مورد حس این استین ها گفتم.

امشب دوباره هجده ساله شدم. دوباره مثل نه روز پیش فال حافظ گرفتم .. "ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد" ... اولین باری بود که شماره ی فالم عددی فرد بود. 167 یا چیزی شبیه به این. عدد های فرد را دوست ندارم. هیچ وقت نفهمیدم چرا.

برخلاف چیزی که همه فکر میکنند من میتوانم صداهای اطدافم را بشنونم! اینجا چیزی شبیه احساس پر و خالی شدن از احساسِ بودن و نبودن موج میزد. چیزی شبیه تظاهر به دوزیست بودن! شبیه به ماهی هایی که پرواز میکنند. 


6

نیمه ی من :))...
ما را در سایت نیمه ی من :)) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : windbag2016 بازدید : 89 تاريخ : پنجشنبه 21 بهمن 1395 ساعت: 16:18