یک و هجده دقیقه

ساخت وبلاگ

تابستون بعد از کنکورم شبیه ترین واقعیت به گوداله. افتادم توی گودال و راهی برای بیرون اومدن پیدا نمیکنم. میدونی، این روزا انقدر از خودم بیزارم که تنها موندن با خودم بیشترین چیزیه که میتونه ازارم بده. بعضی وقتا تعجب میکنم که چطور این اتفاق افتاد و وقتی پشت سرمو نگاه میکنم فقط چندتا اسم میبینم که دیگه وجود ندارن. عجیبه روزی که چندتا اسم و اتفاق رابطه ی ادم با خودشو انقدر شکراب کنه. از این حس خوشم نمیاد. اون روز برای مهری نوشتم "دنیا به اندازه ی کافی باهاموم بی رحم هست،من نمیخوام با خودمم بیرحم باشم" من فقط نوشتمش. انگار همه ی اراده مو پشتِ پونزدهم تیر جا گذاشتم و حالا ناتوان از انجام هرکاری شدم. نوشتن از این چیزا هیچ کمکی بهم نمیکنه  اما این تنها کاریه که بلدم. فکر کردن به اینده و نوشتن.

حالا فهمیدم راست میگن که تابستون بعد از کنکور اصلا شبیه به تصورات ادم نمیشه. فکر نمیکردم درست باشه،حداقل در مورد من. چقدر دردناک که ادم شبیه به انتظارات خودش نباشه.

موافقین۳ مخالفین۰ ۹۶/۰۶/۰۲

فاطمه (خودکار بیک)

نیمه ی من :))...
ما را در سایت نیمه ی من :)) دنبال می کنید

برچسب : هجده,دقیقه, نویسنده : windbag2016 بازدید : 88 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 0:46