تلاش برای ارزشهای روحی

ساخت وبلاگ
یه هفته است متوجه شدم یه ماه میشه که دیوونه نیستم! برای این فاجعه ی شخصیتی شبها گریه کردم و برگ برگِ دفترچه ی صورتیمو دنبالِ خودم گشتم! هر روز صبح قبل از بلند شدن از تخت چند دقیقه زل میزدم به گلدونِ نارنجیِ پشت پنجره و تلاش میکردم یه اثر انگشت از دوره ی دیوونگیم روش پیدا کنم!
نوشته های روی دیوار اتاقم رو عوض کردم! شبا دیگه روی شکم نخوابیدم و تا سه ی صبح سریال ندیدم! با کاناپه ی محبوبم ساعتا خلوت کردم و هرچند در نهایتِ همه ی گفتگو ها بیهوش میشدم، اما نتایجِ قابل توجهی داشت!
راسن بهم گفته بود هرچی که حالمو بد میکنه از جلوی چشمم بردارم .. حتی اگه اون چیز، دفترچه ی سبز رنگِ هفده سالگیم باشه! 
دیروز گذاشتمش تو کشو .. یه دفترچه ی دیگه خریدمو به هم قول دادیم روزای خوبی کنار هم داشته باشیم :))
به نظرم تلاش برای خوب کردنِ خودت حتی اگه موفقیت برانگیز هم نباشه قابل احترام و تقدیره! همین که دنبال بهونه ای برای خوشحال شدن نباشی و هر روز سه ی بعد از ظهر با داغون ترین اهنگ های ممکن اتاقتو مرتب کنی!
نمیدونم تعداد ادم هایی که دیوونه بودن رو به همه ی حالت های ممکن ترجیح میدن چقدره اما فکر میکنم دیوونگی چیزیه که برای نگه داشتنش باید جنگید! دیوونگی خیلی قیمتیه و اینو هرکسی نمیفهمه.

176
نیمه ی من :))...
ما را در سایت نیمه ی من :)) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : windbag2016 بازدید : 122 تاريخ : جمعه 2 مهر 1395 ساعت: 22:52